کرانه باختری، آتش زیر خاکستر مقاومت-راهبرد معاصر
«راهبرد معاصر» گزارش می‌دهد؛

کرانه باختری، آتش زیر خاکستر مقاومت

نخست وزیر رژیم صهیونیستی با علم به اینکه بلافاصله با خاتمه جنگ غزه از قدرت برکنار و محاکمه خواهد شد، می‌کوشد با گسترش نزاع به کرانه باختری، قماری جدید برای خویش رقم بزند بلکه با دستیابی به دستاوردهایی کلان نظیر خلع سلاح و نابودی حماس، استقرار نظامیان صهیونیست در کریدور فیلادلفیا و آزادی اسیران بدون اعطای امتیازی به حماس، اندک شانس بقای خویش در قدرت را فراهم کند.
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۷ - ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 07
کد خبر: ۲۵۶۵۳۲

کرانه باختری، آتش زیر خاکستر مقاومت

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ سپتامبر 2000 میلادی نزد فلسطینیان یادآور ورود مناقشه برانگیز آریل شارون، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی به مسجدالاقصی به بهانه بازدید از کوه معبد است، نقطه‌ عطفی که خشم فسطینیان را هفت سال پس از انعقاد توافق اسلو و دست نیافتن آنان به بدیهی‌ترین حقوق خویش از جمله برپایی کشور مستقل فلسطینی برانگیخت و موجبات آغاز انتفاضه دوم را فراهم کرد. اکنون و با گذشت 24 سال از آغاز انتفاضه دوم، کرانه باختری رود اردن شاهد شدیدترین حملات در خلال سالیان پس از خاتمه انتفاضه است. 


نابلس، جِنین، طولکرم، الخلیل، بیت لَحم، قلقیلیه، طوباس و دیگر شهرهای کرانه باختری این روزها و در آستانه‌ یازدهمین ماه از آغاز تنش‌ها در نوار غزه شاهد رویارویی خشونت آمیز ارتش صهیونیستی با شبه نظامیان فلسطینی و جامعه غیر نظامی ساکن در منطقه است؛ موضوعی که به دست کم مرگ 40 فلسطینی و بازداشت ده‌ها تن انجامیده و جبهه جدیدی از رویارویی را برای کابینه بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی رقم زده است. این جبهه که نخست وزیر حاکم بر تل آویو و سلفش نفتالی بِنِت از آن به عنوان جبهه هفتم (در کنار جمهوری اسلامی ایران، جبهه‌های حماس در غزه، حزب الله در شمال، سوریه در شمال شرق، انصارالله در یمن و حشدالشعبی در عراق) در منطقه علیه رژیم صهیونیستی نام برده اند.

 

مطابق توافق اسلو در سال 1993 میلادی، مقرر گشت رژیم صهیونیستی علاوه بر پذیرش موجودیت دولت فلسطینی، با عقب نشینی تدریجی از کرانه باختری، قدس و نوار غزه زمینه برپایی دولت یاد شده را فراهم کند


اهمیت کرانه باختری در چیست؟

سرزمین فلسطین و به ویژه کرانه باختری از دیرباز از اهمیت فرهنگی-اجتماعی و سیاسی بسزایی نزد جامعه جهانی برخوردار بوده است. قرارگیری این منطقه در حلقه‌ اتصال قاره آسیا با آفریقا و پیشینه غنی آن به عنوان یکی از زیستگاه‌های اولیه بشر در کنار اهمیت ژئوپلتیک، همواره زمینه نزاع میان امپراطوری‌ها و دولت‌های فراوانی را در سده‌های متمادی فراهم کرده است. از شهر بیت لحم به عنوان زادگاه عیسی بن مریم نام برده شده است و کلیسای مهد به عنوان قدیمی‌ترین کلیسای جهان شناخته می‌شود. شهر الخلیل زادگاه ابراهیم خلیل و مدفن پیامبران بزرگ الهی نظیر ابراهیم، اسحاق و یعقوب به شمار می رود و از همه حائز اهمیت‌تر، جایگاه بلامنازع بیت المقدس نزد ادیان ابراهیمی است که موجبات حساسیت فزاینده ادیان سه گانه را نسبت به وضعیت آینده این شهر فراهم کرده است. 


قرارگیری مسجد الاقصی به عنوان قبله نخست مسلمین در کنار دیوار ندبه در محدوده کوه معبد به عنوان مقدس‌ترین مکان یهودیان و کلیسای مقبره مقدس به عنوان یکی از مقدس‌ترین مکان های مسیحیان کاتولیک، ارتدوکس و ارمنی ویژگی منحصر به فردی به این شهر تاریخی بخشیده است. بیت المقدس در تاریخ چند هزار ساله خویش 52 بار مورد هجوم خارجی قرار گرفت و 44 بار تصرف شد که در این منازعه‌ها دست کم دو بار کاملاً تخریب شده است. نزاع میان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی پس از جنگ 6 روزه و استیلای رژیم صهیونیستی بر قدس، کرانه باختری و نوار غزه، پیچیده‌تر از هر زمانی و به کلافی سردرگم مبدل شده است؛ موضوعی که تا به امروز و با گذشت 57 سال از اشغال مناطق یاد شده، نه تنها زمینه ساز ثبات در منطقه نشده، بلکه منازعه را به بحرانی بین المللی مبدل کرده است.


مطابق توافق اسلو در سال 1993 میلادی، مقرر گشت رژیم صهیونیستی علاوه بر پذیرش موجودیت دولت فلسطینی، با عقب نشینی تدریجی از کرانه باختری، قدس و نوار غزه زمینه برپایی دولت یاد شده را فراهم کند. توافق یاد شده موجب شد یاسر عرفات از دفتر سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) از تونس به رام الله مرکز موقت تشکیلات تازه تأسیس خودگردان فلسطین نقل مکان کند. با وجود این، پروسه واگذاری کرانه باختری به تشکیلات خودگردان فلسطین که می‌بایست مطابق توافق اسلو تا سال 1997 میلادی کاملاً جنبه عینیت به خود گیرد، نه تنها محقق نگشت؛ بلکه با قدرت گیری روزافزون گروه‌های دست راستی در رژیم صهیونیستی، رشد روزافزون شهرک‌های صهیونیست نشین در این منطقه و قطع تدریجی راه‌های دسترسی کرانه باختری به قدس به عنوان پایتخت ابدی فلسطین، عملاً به محاق رفت.

 
قدرت گیری دونالد ترامپ در کاخ سفید و اعلام پذیرش بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی و ارائه طرح شوم موسوم به «معامله قرن» از سوی وی و برنامه‌های جاه طلبانه نتانیاهو مبنی بر الحاق و انضمام دره اردن به خاک رژیم صهیونیستی، آخرین میخ را در مقطع کنونی بر تابوت تحقق کشور مستقل فلسطینی از رهگذر رایزنی و سازش با رژیم صهیونیستی زده است.


آتش زیر خاکستری که شعله ور شد

دور جدید تنش در سرزمین‌های فلسطینی که از هفتم اکتبر 2023 میلادی آغاز شد، در حالی در آستانه‌ یازدهمین ماه خویش قرار گرفته، که با وجود افزایش رایزنی‌های بین المللی، نه تنها از میزان شدت رویارویی‌ها کاسته نشده، بلکه روزنه‌های امید انعقاد آتش بس نیز در حال از میان رفتن است. نگرانی حزب حاکم دموکرات حاکم بر کاخ سفید از ایجاد انشقاق در بدنه حزب به دلیل موضع یک سویه جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در حمایت از سیاست‌های رژیم صهیونیستی در کنار رایزنی‌های گسترده قطر، مصر و سعودی برای کاستن از پیامدهای منطقه‌ای جنگ در نوار غزه و نیز ورود اتحادیه اروپا به منازعه و ارائه پیشنهادهای گسترده با هدف خاتمه جنگ و محکومیت نزاع یاد شده از سوی سازمان‌های بین المللی نظیر شورای همکاری اسلامی و مجمع عمومی سازمان ملل متحد هیچکدام نتوانسته است کابینه ائتلافی راستگرای نتانیاهو را برای خاتمه دادن به نزاع خونین متقاعد کند.


اکنون و در میانه نگرانی جامعه جهانی از پیامدهای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و انسانی جنگ غزه، نتانیاهو بی محابا گام را فراتر نهاده و با حمایت رهبران ارتدوکس رژیم صهیونیستی نظیر اتامار بن گویر و بتسالل اسموتریچ دامنه جنگ را به سوی کرانه باختری رود اردن گسترش داده است.

 
از میان رفتن رؤیای تشکیل دولت مستقل فلسطینی

برآیند سیاست دولت‌های چپ، میانه و راست حاکم بر رژیم صهیونیستی از نوامبر 1995 و پس از ترور اسحاق رابین گواه آن است تمامی دولت‌های یادشده به سرکردگی شیمون پرز، ایهود باراک، آریل شارون، ایهود اولمرت، نفتالی بنت، یئیر لاپید و نتانیاهو برخلاف مفاد و روح توافق اسلو و در راستای ناکامی ایده‌ تشکیل دولت مستقل فلسطینی، سیاست گسترش شهرک‌سازی در کرانه باختری و بیت المقدس را در دستور کار خویش قرار داده اند تا حدی که اکنون قریب به 550 هزار شهرک نشین در کرانه باختری و 300 هزار صهیونیست در قدس سکنی گزیده‌اند. رشد شهرک‌های یادشده در مناطق جغرافیایی حائل میان بیت المقدس و کرانه باختری تا حدی پیش رفته که عملاً تشکیل دولت مستقل فلسطینی را به دلیل جغرافیای مجزای کرانه باختری، قدس و نوار غزه به موضوعی ناممکن مبدل کرده است.


حل نشدن معضل آوارگی 6 میلیون فلسطینی ساکن در کشورهای همسایه (به ویژه اردن) در کنار تداوم استقرار اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی رانده شده از جنگ‌های 1948، 1967 و 1973 میلادی در کرانه باختری، عملاً اردوگاه‌های یاد شده را به مرکزی برای تحرکات ضد صهیونیستی تبدیل کرده است. در این میان محقق نشدن حقوق بدیهی فلسطینیان در سالیان اخیر بر دامنه نارضایتی ها افزوده و موجب تمایل روزافزون ساکنان کرانه باختری به اندیشه‌های اسلامگرایانه حماس شده است. تجربه موفق حماس در حکمرانی نوار غزه در دو دهه اخیر (با وجود چندین منازعه نظامی با رژیم صهیونیستی) و موضع تهاجمی این گروه در قبال دشمن صهیونیستی، موجب تمایل فزاینده ساکنان کرانه باختری به اندیشه‌های اسلامگرایانه شده است.

 
طبق نظرسنجی‌های انجام شده در ماه‌های پس از حمله هفتم اکتبر، میزان تمجید از موضع حماس میان ساکنان کرانه باختری تا حدی افزایش یافته است که حامیان این گروه در کرانه باختری و قدس از هواداران مقاومت در نوار غزه پیشی گرفته‌اند؛ این در حالی است که به لحاظ تاریخی، کرانه باختری همواره به عنوان منطقه نفوذ فتح و ساف شناخته می‌شده و ساکنانش به نسبت شهروندان غزه، نزدیکی کمتری با اندیشه‌های اسلامگرایانه داشته‌اند.


مشکلات جامعه 3.5 میلیون نفری کرانه باختری و وابستگی مالی آنان به حمایت‌های اولیه سازمان بین المللی نظیر آنروا در کنار نارضایتی از کارنامه رهبران تشکیلات خودگردان فلسطین در حفظ حقوق بدیهی فلسطینیان و نیز کاهش اهمیت نقش فلسطین در برقراری صلح میان دولت‌های عربی و رژیم صهیونیستی، نظیر آنچه پیش تر در پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی به دنبالمان ابراهیم از سوی دولت‌های عربی بحرین، مراکش، امارات و سودان مشاهده شد، فلسطینیان را به سوی اتخاذ تصمیمی مستقل و متکی به مقاومت و مبارزه علیه رژیم صهیونیستی سوق داده است.

حل نشدن معضل آوارگی 6 میلیون فلسطینی ساکن در کشورهای همسایه در کنار تداوم استقرار اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی در کرانه باختری، عملاً اردوگاه‌ها را به مرکزی برای تحرکات ضد صهیونیستی تبدیل کرده است


گسترش نفوذ گروه‌های اسلام گرا در کرانه باختری

برآیند تحولات حاکم بر کرانه باختری در یک سال اخیر گواه آن است هواداران حماس و جهاد اسلامی در قالب گروه‌های جهادی در اقصی نقاط منطقه و به ویژه در اردوگاه‌های آوارگان مبادرت به یارگیری و جذب نیرو کرده‌اند. در این میان نظامیان صهیونیست در ماه‌های اخیر با بهره گیری از ادوات سنگین نظامی، نظیر استفاده از جنگنده، بالگرد، تانک و پهپاد به دنبال مقابله با هسته‌های نیروهای مقاومت در کرانه باختری برآمده‌اند. حمله اخیر رژیم صهیونیستی به کرانه باختری که هجومی‌ترین اقدام نظامی صهیونیست ها از فردای خاتمه انتفاضه دوم به شمار می‌رود، در همین راستا قابل ارزیابی است.

 

نکته حائز اهمیت واقف بودن محور مقاومت به اهمیت راهبردی کرانه  باختری است. برخلاف جغرافیای محدود نوار غزه، کرانه باختری با وسعت 5 هزار و 650 کیلومتر مربع (16 برابر غزه) و جمعیت بیشتر، بستری مساعد برای پیشبرد تحرکات ضد صهیونیستی به شمار می‌رود. مرزهای طولانی کرانه باختری با رژیم صهیونیستی، محدودیت‌های جغرافیایی این رژیم (فقدان عمق راهبردی) و در دسترس بودن جامعه شهرک نشین صهیونیست در این منطقه و بیت المقدس، فرصت مساعدی برای حماس و جهاد اسلامی مهیا کرده است تا با یارگیری در منطقه، ضربه پذیری دشمن صهیونیستی را به رخ رهبران تل‌آویو بکشاند و از این رهگذر به دنبال تحمیل حقوق اولیه خویش برآیند.

 
دسترسی نسبتاً آسان شهروندان کرانه باختری به صهیونیست های مستقر در شهرک‌های صهیونیست نشین و نیز عبور و مرور آنان به جغرافیای رژیم صهیونیستی (سرزمین های 1948) در قالب نیروی کار، موجب شده است شبه نظامیان وفادار به حماس یا جهاد اسلامی ده‌ها عملیات نظامی را علیه شهرک نشینان و صهیونیست‌ها عملیاتی کنند.


به باور ناظران منطقه‌ای، موضع صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر ضرورت تسلیح کرانه باختری، نقش بسزایی در افزایش روحیه مقاومت در این منطقه (با وجود همه‌ محدودیت‌های جغرافیایی تحمیل شده ناشی از خودداری جدی دولت اردن) و شکل‌گیری گروه‌های فلسطینی داشته است.


بحران سازی نتانیاهو برای تداوم حضور در اریکه‌ قدرت

حمله ناگهانی و برق آسای حماس و جهاد اسلامی به رژیم صهیونیستی را می‌توان بزرگترین رسوایی اطلاعاتی این رژیم از زمان جنگ یوم کیپور در سال 1973 میلادی دانست؛ رخدادی که مطابق سنت حاکم بر رژیم صهیونیستی، می‌بایست به برکناری هیئت حاکمه سیاسی، نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی و محاکمه آنان در اسرع وقت منتهی شود. با وجود این، نتانیاهو از همان ابتدا کوشید با راه اندازی جنگی وسیع و فرسایشی (برخلاف دکترین نظامی رژیم صهیونیستی مبنی بر تحمل ناپذیری جنگ‌های طولانی از سوی این رژیم) علاوه بر القای وضعیت اضطراری، به طور موقت از هرگونه محاکمه‌ای رهایی یاید. 


وی که پیش تر با توسل به حربه‌هایی مشابه توانسته بود پرونده باز فساد اقتصادی‌اش در محکمه قضایی را به تعویق بیندازد، اکنون و با علم به اینکه با خاتمه‌ جنگ زمینه برکناری بی قید و شرطش از نخست وزیری فراهم خواهد شد، می‌کوشد با افزایش تنش در غزه و طرح شروط امکان ناپذیر نظیر استقرار دائمی نظامیان صهیونیست در غزه و عقب نشینی نکردن از محور فیلادلفیا و ورود به کرانه باختری علاوه بر خرید زمان، با کسب احتمالی دستاوردهای حداکثری در زمین نزاع، زمینه دلجویی از جامعه صهیونیستی و فرار از پیامدهای ناتوانی‌اش را در اداره ساختار امنیتی رقم بزند.


سرکوب بی رحمانه فلسطینیان در نوار غزه، افزایش سیاست شهرک سازی در قدس و کرانه باختری، تأکید بر ضرورت حضور نظامیان صهیونیست در مرزهای غزه و کرانه باختری با مصر و اردن، بیان مواضع تند و بنیادگرایانه، رد هرگونه طرح مورد قبول جامعه جهانی مبنی بر تحقق پروژه دو دولتی در منطقه، تلاش برای ترور رهبران سیاسی و نخبگان نظامی حماس، جهاد و حزب الله ازجمله سیاست هایی است که نتانیاهو در ماه‌های اخیر دنبال کرده است.

 
بی بی با آگاهی از نفوذ فزاینده احزاب به شدت ملی‌گرا در جامعه صهیونیست و نقش رو به گسترش ساکنان شهرک‌های غیر قانونی در اتخاذ تصمیمات کلیدی در کنار به حاشیه رانده شدن احزاب چپ گرا نظیر مرتص، می‌کوشد با افزایش مواضع بنیادگرایانه خویش، علاوه بر جلب حمایت جریان‌های یاد شده، زمینه‌ بقای موقت خویش را در اریکه‌ قدرت فراهم آورد. حمله به کرانه باختری و طرح مباحثی از قبیل حمله احتمالی به حزب الله در شمال (با وجود مخالفت‌های گاه و بی گاه گالانت وزیر جنگ و بنی‌گانتز، عضو پیشین کابینه امنیتی) در همین راستا ارزیابی می‌شود.


خطر فزاینده، نفوذ رو به رشد عناصر وابسته به جهاد اسلامی و حماس در کرانه باختری، در این میان بهانه مناسبی برای پیشبرد اهداف نتانیاهو در کرانه باختری مهیا کرده است. ترور صالح العاروری، نفر دوم حماس و رهبری این شاخه در کرانه باختری و وسام حازم، رهبر شاخه نظامی حماس در جنین در همین راستا قابل ارزیابی است.


گردان های الاقصی در مسیر مبارزه با رژیم صهیونیستی

از سازمان فتح که با هدف مبارزات چریکی علیه رژیم صهیونیستی در سال 1959 میلادی به رهبری یاسر عرفات و خلیل الوزیر پایه گذاری شد به عنوان قدیمی‌ترین تشکل فلسطینی نام برده می‌شود. با وجود مواضع سازشکارانه فتح در دهه 90 میلادی، شاخه نظامی سازمان با نام گردان‌های شهدای الاقصی تاکنون به حیات خویش ادامه داده است. 


از زمان حمله هفتم اکتبر، شماری از نیروهای وفادار به گردان های الاقصی در سلسله حملاتی مواضع نظامی رژیم صهیونیستی را در کرانه باختری هدف قرار داده‌اند. طبق برخی گزارش های مندرج در رسانه‌ها و اندیشکده‌های صهیونیستی و غربی، شماری از نیروهای محور مقاومت، کوشیده‌اند در ماه‌های اخیر به برخی رهبران شاخه نظامی فتح نزدیک شوند و علاوه بر جلب نظر آنان، زمینه لازم را برای تسهیل ورود سلاح به کرانه‌ باختری فراهم کنند. در همین راستا و در اقدامی نادر، پهپادهای صهیونیستی 31 مرداد ماه خلیل المقدح، از رهبران شاخه نظامی فتح و  برادر منیر المقدح، از رهبران عالیرتبه جنبش را در حمله‌ای هوایی در شهر صیدای لبنان هدف قرار دادند.

 
به گزارش منابع عبری، از زمان آغاز درگیری‌ها در کرانه باختری، شماری از فرماندهان گردان های الاقصی ازجمله محمد مناصره، مهند العسود، جمال ابوهنیه، محمد مرقه، مجاهد منصور و زهدی ابو عفیفه به وسیله جوخه‌های ترور دشمن صهیونیستی به شهادت رسیده‌اند.

 
پیامدهای منطقه ای افزایش تنش در کرانه باختری

از ژوئن 2007 میلادی به عنوان نقطه عطف مناسبات گروه های فلسطینی نام برده می‌شود، مقطعی که پس از نپذیرفتن رسمی پیروزی حماس در انتخابات از سوی فتح، سرانجام به استیلای تمام عیار حماس بر نوار غزه و فتح بر کرانه باختری منتهی شد. حمله هفتم اکتبر حماس به سرزمین‌های اشغالی و واکنش دهشتناک صهیونیست ها، بستر مساعدی برای وحدت و همدلی میان جریان‌های فلسطینی فراهم کرده است. 


به گفته‌ مقام های وزارت بهداشت فلسطین، در ماه‌های پس از هفتم اکتبر، دست کم 700 فلسطینی در کرانه باختری به دست نظامیان صهیونیست کشته و بیش از 6 هزار نفر بازداشت شده‌اند. یورش بی محابای نظامیان صهیونیست به کرانه باختری، صحنه‌ای جدید از مناقشه‌ دیرپای غرب آسیا رقم زد و با هشدارهای مکرر قدرت‌های منطقه‌ای و بین المللی مبنی بر افزایش دامنه نزاع در سراسر منطقه همراه شده است.


سردرگمی حزب دموکرات در انتخابات 2024

حملات زمینی، هوایی و دریایی رژیم صهیونیستی در نوار غزه، در حالی با شدت تداوم می‌یابد که تمامی اِعمال فشارهای دیپلماتیک و ظاهری کاخ سفید با هدف کاستن از منازعه تل‌آویو با حماس بی نتیجه باقی مانده است. برخلاف حزب جمهوری خواه که حمایت تام از رژیم صهیونیستی را بی اعتنا به موازین حقوق بشری در دستور کار خویش قرار داده است، حزب دموکرات به دلیل چندپارگی حاکم بر حزب در شیوه مواجهه با رژیم صهیونیستی و نقش کلیدی اقلیت‌های مذهبی و نژادی و گروه چپ‌گرای این حزب به دنبال پیروزی احتمالی در انتخابات 2024، با طمأنینه و البته سردرگمی مناقشه غزه را دنبال می کند. 

از زمان حمله هفتم اکتبر، شماری از نیروهای وفادار به گردان های الاقصی در سلسله حملاتی مواضع نظامی رژیم صهیونیستی را در کرانه باختری هدف قرار داده‌اند


در حالی که عمده رهبران با نفوذ وابسته به گروه راست و میانه حزب بر ضرورت حمایت صریح از رژیم صهیونیستی با هدف جلب آرای صهیونیست ها در انتخابات آتی پای می‌فشارند، گروه چپ و عمدتاً جوانان حزب، خواستار تغییر رویه کاخ سفید در مواجهه با رژیم صهیونیستی و زیر فشار گذاشتن رهبران تندروی تل‌آویو هستند و همین موضوع به پاشنه آشیلی برای حزب در انتخابات پیش رو مبدل شده است. سیاست کنونی بایدن و کامالاهریس موجب شده است بخش عظیمی از مسلمانان، اعراب و سیاه پوستان آمریکایی که آرای آنان به طور کلی در انتخابات‌ در سبد رأی دموکرات‌ها قرار داشته است، آزرده خاطر شوند و بستر تضعیف موقعیت هریس و دموکرات‌ها در انتخابات 2024 فراهم شود. در انتخابات 2020، بایدن در ایالت کلیدی میشیگان تنها با اختلاف 154 هزار رأی بر ترامپ پیروز شد. نکته حائز اهمیت به 200 هزار رأی مسلمانان این ایالت باز می‌گردد که در انتخابات یادشده 146 هزار رأی آنان به سبد بایدن واریز شد و عمده آنان هم اکنون به شدت نسبت به سیاست کاخ سفید در قبال فلسطینیان منتقد هستند.


نخست وزیر رژیم صهیونیستی در مقطع کنونی و با آگاهی از استیصال حزب دموکرات، عامدانه از پذیرش توصیه های کاخ سفید سر باز می زند و با آگاهی از روابط پیدا و پنهان بایدن-هریس با رقبای داخلی اش (گانتس-لاپید)، نه تنها از دامنه نزاع در نوار غزه نکاسته، بلکه با گشودن جبهه‌هایی جدید در شمال و کرانه باختری، به دنبال تضعیف موقعیت حزب دموکرات در انتخابات پیش رو و پیروز ترامپ در آن است.


خط بطلانی بر آتش بس در نوار غزه

برقراری آتش بس در غزه به منزله‌ کناره گیری نتانیاهو از قدرت و آغاز فرآیند محاکمه وی خواهد بود، همین موضوع موجب شد با وجود چراغ سبز حماس به طرح سه جانبه آمریکا، قطر و مصر، نتانیاهو به هر لطایف‌ الحیلی که شده، از پذیرش آتش بس سر باز زند و با طرح مباحثی واهی نظیر ضرورت حضور فیزیکی در کریدور فیلادلفیا، ریشه کنی حماس، مخالفت با استقرار نیروهای وابسته به کشورهای ثالت در غزه و نیز آزادسازی اسیران بدون اعطای هر امتیازی به طرف مقابل، عملاً از پذیرش آتش بس در منطقه شانه خالی کند.


اکنون و با گسترش دامنه‌ نزاع به کرانه باختری و با وجود هشدارهای متعدد احزاب و جریان‌های سیاسی داخلی رژیم صهیونیستی، نتانیاهو بی اعتنا به هشدارهای یاد شده و با علم به خدشه‌دار شدن مناسبات احتمالی میان تل‌آویو و واشنگتن در صورت پیروزی دموکرات‌ها در انتخابات، دامنه جنگ را به کرانه باختری کشانده است تا در واقعیت میدانی علاوه بر دست کشیدن از ایده آزادی گروگان‌ها، خط بطلانی بر پروژه آتش بس احتمالی در نوار غزه در آینده‌ای نزدیک بکشد.


تضعیف روزافزون تشکیلات خودگردان فلسطین

از تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس به عنوان تنها بازمانده گفت وگوهای سازش در دهه 90 میلادی نام برده می‌شود. درواقع پس از تمامی مذاکرات انجام شده در کنفرانس‌های مادرید (1991)، اسلو (1993)، کمپ دیوید 2 (2000)، نقشه راه (2003) و آناپولیس (2007)، در مقطع کنونی نه تنها چشم اندازی برای تشکیل دولت فلسطینی قابل تصور نیست، بلکه به باور تحلیلگران منطقه‌ای، امکان تحقق چنین موضوعی، بیش از پیش با واقعیت‌های میدانی در تعارض است.


به باور نگارنده، با وجود کاهش شدید محبوبیت تشکیلات خودگردان فلسطین، شخص محمود عباس و ناکامی آنان در مقابله با سیاست‌های بلندپروازانه تل‌آویو و دست نیافتن تشکیلات خودگردان به بدیهی ترین حقوق فلسطینیان ساکن در کرانه باختری؛ آنچه تاکنون موجب ماندگاری عباس شده، صرفاً حمایت های تمام قد آمریکا و دولت‌های محافظه‌کار عرب است. شیخ نشین‌های خلیج فارس با چراغ سبز آمریکا با اعطای حمایت‌های مالی و دیپلماتیک از محمود عباس می‌کوشند زمینه مشروعیت حداقلی وی را در سرزمین‌های فلسطینی رقم بزنند و مانع از قدرت‌گیری رقبایی همچون حماس، جهاد و جبهه خلق برای آزادسازی فلسطین شوند.


در چنین مقطعی، کابینه دست راستی به سرکردگی نتانیاهو در تل‌آویو با آگاهی از موقعیت متزلزل عباس در کرانه باختری، کوشیده است با افزایش حملات خویش در این منطقه، توأمان اهداف متعددی را به منصه ظهور برساند. حمله به کرانه باختری و ناتوانی عباس در جلوگیری از آن همزمان با طرح برخی مباحث در رسانه‌های عربی مبنی بر همکاری سازمان امنیتی وابسته به تشکیلات با شاباک (سازمان امنیت داخلی رژیم صهیونیستی) بیش از پیش وجهه عباس را میان فلسطینیان خدشه‌دار کرده است.

 
بی‌ثباتی سیاسی در اردن 

تاریخ سیاسی اردن هاشمی از زمان استقلال این کشور در سال 1946 میلادی تاکنون شاهد درهم تنیدگی عمیقی با مناقشه فلسطینی- صهیونیستی بوده است. مرزهای طولانی اردن با کرانه باختری و سرزمین‌های اشغالی و عهده داری زمام امور در مکان های مقدس واقع در حرم شریف در بیت المقدس موجب شد تا رهبران صهیونیست در نخستین گام از پروژه سازش (پس از صلح کمپ دیوید) در سال 1994 میلادی به سراغ اردن بروند و مبادرت به انعقاد قراردادی با نام «وادی عربه» کنند. حضور 5 میلیون فلسطینی‌تبار در اردن هاشمی که قریب به نیمی از جمعیت 11 میلیونی اردن را تشکیل می‌دهند، موجب شده است اردن با حساسیت فزاینده‌ای نسبت به تحولات فلسطینیان به ویژه در کرانه باختری بنگرد. 


در این میان کابینه نتانیاهو بی اعتنا به حساسیت‌های دولت هاشمی به عنوان متولی و تولیت رسمی مسجد الاقصی، دست شهرک نشینان صهیونیست و احزاب دست راستی را برای عرض اندام در محوطه کوه معبد و تعدی به فلسطینیان ساکن کرانه باختری باز گزارده است تا از این رهگذر، زمینه حفظ هم پیمانی احزاب یاد شده در کابینه ائتلافی را فراهم کند؛ فرآیندی که تبعات امنیتی سهمگینی به دولت اردن تحمیل کرده است.
پادشاهی اردن از زمان حمله هفتم اکتبر به این سو و به ویژه پس از عملیات «وعده صادق» از سوی جمهوری اسلامی، از سوی فلسطینیان، محور مقاومت و افکار عمومی جهان عرب به خویشتن‌داری در برابر رژیم صهیونیستی و همکاری با این رژیم برای سرکوب نیروهای مقاومت در منطقه متهم شده است. در چنین فضایی، افزایش منازعه در کرانه باختری بیشترین تبعات امنیتی و اجتماعی را به پادشاهی اردن تحمیل کرده است و می‌تواند سرزمین کنعان را آبستن نزاعی فراگیر کند. همسایگی اردن با سوریه بحران زده از سویی، سرکوب نیروهای وابسته به اخوان المسلمین در اردن در دهه‌های متمادی از سوی دیگر در کنار حضور گسترده فلسطینیان در جامعه اردن و اهمیت راهبردی این کشور برای تسلیح کرانه باختری و ایجاد جبهه‌ای گسترده علیه دشمن صهیونیستی ازجمله عواملی است که اکنون با کاتالیزوری به نام حمله صهیونیست‌ها به کرانه باختری می‌تواند اردن را وارد دوره‌ای جدید از حیات سیاسی خویش کند.


غلبه راست افراطی بر چپ گرایان در سرزمین های اشغالی

برآورد تاریخ 76 ساله سرزمین های اشغالی به وضوح بیانگر نقش و نفوذ بالای احزاب چپ‌گرا و سوسیالیست در تاریخ سیاسی این رژیم است. از دیوید بن‌گوریون، بنیانگذار این رژیم و عضو حزب سوسیالیستی ماپای تا موشه شارت، لوی اشکول، ایگال آلون، گلدا مئیر، اسحاق رابین، شیمون پرز و ایهود باراک همگی کابینه‌هایی چپ‌گرا و وابسته به احزابی با نگرش‌های سوسیالیستیی نظیر کارگر، معراخ و ماپای بوده‌اند که تا پیش از آغاز هزاره‌ سوم، عمدتاً قدرت را در تل‌آویو عهده‌دار بوده‌اند. با وجود این و به موازات شکست مذاکرات سازش، رشد شهرک نشینی در مناطق 1967 و افزایش ضریب نفوذ جریان‌های اسلامی میان فلسطینیان، قدرت در رژیم صهیونیستی از گروه چپ به سمت راست افراطی و افرادی همچون نتانیاهو، بِنِت و متحدانی همچون ایتامار بن گویر، آمیهای الیاهو، بتسالل اسموتریچ و آویگدور لیبرمن  متمایل شد.


رشد فزاینده افراط گریان، سکولار و ملی‌گرا در هیئت حاکمه رژیم صهیونیستی تا حدی پیش رفت که رهبران حاضر در کابینه برخلاف اسلاف خویش، نه تنها به صراحت از رد طرح ایجاد دو دولت حرف به میان می‌آورند، بلکه به دنبال انضمام گام به گام دیگر مناطق فلسطینی به رژیم صهیونیستی هستند و از ضرورت پذیرش شماری از فلسطینیان به عنوان اتباع کشورهای همسایه به عنوان راهکار نهایی و ایده‌ای که بن‌گوریون در تحقق کامل آن ناکام ماند، سخن به میان می‌آورند.

 

کابینه نتانیاهو بی اعتنا به حساسیت‌های دولت هاشمی به عنوان متولی و تولیت رسمی مسجد الاقصی، دست شهرک نشینان صهیونیست و احزاب دست راستی را برای عرض اندام در محوطه کوه معبد و تعدی به فلسطینیان ساکن کرانه باختری باز گزارده است


در بستر چنین فضایی و با توجه به انگیزه‌های شخصی نتانیاهو برای تداوم حضورش در اریکه‌ قدرت، وی بی پروا از راهبرد زمین سوخته در نوار غزه بهره برده و گستاخانه و با وجود مخالفت‌های جامعه جهانی به دنبال گسترش نزاع به کرانه باختری گام نهاده است. افزایش منازعه در غرب آسیا که بی گمان با واکنش رادیکال فلسطینیان همراه خواهد شد، برای نخست وزیر رژیم صهیونیستی فضایی مساعد به نظر می‌آید تا با تضعیف موقعیت رقبایش در داخل با اتکا به ضرورت حفظ امنیت با توسل به سیاست مشت آهنین، زمینه تداوم حضورش را در قدرت تثبیت کند.

 


کمرنگ شدن پروژه سازش به موازات افزایش نزاع

به باور شماری از ناظرین منطقه‌ای، جنگ فرسایشی در نوار غزه با گذر زمان و دومینو وار، دیگر اضلاع محور مقاومت را به رویارویی مستقیم با دشمن صهیونیستی سوق خواهد داد. افزایش دامنه حملات متقابل میان حزب الله و رژیم صهیونیستی در شمال و تحرکات فزاینده انصارالله در دریای سرخ، در کنار ترور رهبران مقاومت در بیروت، تهران و غزه و حملات راکتی، موشکی و پهپادی گاه و بیگاه نیروهای مقاومت در عراق و سوریه به سوی رژیم صهیونیستی از جمله پیامدهای افزایش نزاع در غزه در ماه‌های اخیر به شمار می رود. اکنون و با سرایت تنش در کرانه باختری، موضوعی که گویا با تمایل مستقیم نتانیاهو و با هدف واداشتن ایران و متحدانش به واکنش مستقیم و ناگزیر کردن آمریکا به ورود به مناقشه انجام شده است، بیم آن می‌رود جنگ محدود صهیونیست‌ها در سرزمین‌های فلسطینی، به نزاعی فراگیر در سراسر منطقه بدل شود؛ فضایی که شماری از قدرت‌ها و مذاکره کنندگان منطقه‌ای نظیر مصر، قطر، ترکیه و سعودی کوشیده‌اند تا با توسل به اهرم‌های گوناگون مانع از تحقق آن شوند. با وجود این، تجربه مناقشه‌های مشابه در اقصی نقاط گیتی نشان داده نزاع کنونی از ظرفیت بالایی برای بدل شدن به رویارویی تمام عیار برخوردار است.


روی دیگر افزایش تنش‌ها در سرزمین‌های اشغالی، به کمرنگ تر شدن پروژه‌های سازش در منطقه باز می‌گردد. دولت بایدن در دو سال اخیر بارها کوشید با برقراری مناسبات دیپلماتیک میان برخی دولت‌های عربی و در رأس آن‌ها پادشاهی سعودی با رژیم صهیونیستی، علاوه بر ربودن گوی سبقت از رقیبش ترامپ (به عنوان مبدع پروژه موسوم به ابراهیم)، از آن به عنوان کارتی طلایی در فرآیند انتخابات 2024 بهره برداری کند. با تداوم نزاع در غزه و گسترش آن به کرانه باختری، گمان می‌رود پروژه سازش دست کم تا میان مدت از میان رفته است و هیچ یک از دولت‌های عرب به دلیل ملاحضات داخلی تمایلی به برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی از خود نشان نخواهند داد.


نتیجه گیری

در میان بیم و امیدها به انعقاد توافق آتش بس میان رژیم صهیونیستی و حماس در هفته‌های اخیر و پس از رایزنی‌های فشرده قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه ای، دولت مضمحل و زیر فشار نتانیاهو قماری دیگر مرتکب شد تا بلکه با پیروزی در آن، راهی نجات برای تداوم استقرارش در اریکه قدرت بیابد. ارتش صهیونیستی با فرماندهی نتانیاهو در 10 روز اخیر با گسیل نیروهایش به کرانه باختری، دامنه نزاع را از غزه فراتر نهاد و بزرگترین رویارویی نظامی با فلسطینیان را پس از انتفاضه دوم رقم زده است. 


ویژگی‌های متفاوت و متعارض کرانه باختری با نوار غزه، از جمله جمعیت بیشتر و جغرافیایی وسیع‌تر آن در کنار حضور دست کم 600 هزار شهرک نشین صهیونیست در این منطقه و همجواری‌اش با اردن هاشمی، موجب نگرانی فزاینده جامعه جهانی از افزایش بحران در منطقه شده است.


کابینه راست افراطی با آگاهی از نفوذ رو به رشد حماس و جهاد اسلامی در کرانه باختری و یارگیری محور مقاومت از شاخه نظامی فتح در منطقه و با هدف نابودی همزمان آنچه هسته‌های ترور در منطقه می‌نامد، پا به آوردگاه کرانه باختری گزارده است تا علاوه بر مقابله با تهدید یاد شده، با تضعیف تشکیلات خودگردان به عنوان تنها جایگزین احتمالی حماس در نوار غزه، خط بطلانی بر پروژه آتش بس احتمالی در غزه بکشد.

 
این موضوع که دست کم دو دستاورد مقطعی را برای رهبران تندروی تل‌آویو رقم خواهد زد، در وهله‌ نخست موقعیت کامالا هریس را در برابر رقیبش در انتخابات 2024 تضعیف می کند و در وهله‌ دوم، با بحران سازی امنیتی در کرانه باختری، رقبای چپ‌گرا و سوسیالیست داخلی را از میدان به در خواهد کرد.

 
نخست وزیر رژیم صهیونیستی با علم به اینکه بلافاصله با خاتمه جنگ غزه از قدرت برکنار و محاکمه خواهد شد، می‌کوشد با گسترش نزاع به کرانه باختری و مخالفت با آتش بس در غزه، قماری جدید برای خویش رقم بزند بلکه با دستیابی به دستاوردهایی کلان و دور از دسترس، نظیر خلع سلاح و نابودی حماس، استقرار نظامیان صهیونیست در کریدور فیلادلفیا و آزادی اسیران بدون اعطای امتیازی به حماس، اندک شانس بقای خویش در قدرت را فراهم کند.

 
این قمار می‌تواند نتیجه‌ای معکوس داشته باشد و با باز کردن جبهه‌های جدید علیه رژیم صهیونیستی در منطقه، علاوه بر به مخاطره انداختن حیات صهیونیست ها، منطقه بحران خیز غرب آسیا را وارد دور جدیدی از خشونت‌ها و نزاع کند.

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده